رستگاری در قرآن

رستگاری در قرآن

واژه «فلاح»، به معنای رسیدن به نیک بختی و رستگاری است و از نظر مفهوم، به الفاظ فوز، نجاح، ظفر و سعادت بسیار نزدیک است.

در 40 آیه از قرآن کریم، از مشتقات واژه فلاح استفاده و در حدود 30 نشانه از نشانه های رستگاران معرفی شده است که برخی از آنها عبارتند از: تقوا، صبر، یاد خدا، امر به معروف و نهی از منکر، توسل جستن، جهاد کردن در راه خدا، پرهیز کردن از شراب و قمار، محافظت از نماز، توبه، انفاق در راه خدا، پرداختن زکات، خشوع در نماز، وفای به عهد و امانت، پرهیز از سخنان لغو، پرهیز از دوستی با دشمنان خدا، ایمان به پیامبر و یاری او، ایمان به آخرت، پرهیز کردن از ستم، یادآوری نعمت های الهی، دفاع از مرزهای مملکت اسلامی، جهاد مالی و جانی در کنار پیامبر، پرهیز کردن از بی بند و باری جنسی و ایستادگی در برابر دشمنان.

بدیهی است، آراسته شدن به این ویژگی ها، همان گونه که در قرآن کریم وعده آن آمده است، انسان را به سر منزل سعادت و رستگاری رهنمون خواهد ساخت.

پیام متن:

پرهیزکار باش که دادار آسمان فردوس جای مردم پرهیزکار کرد

سعدی

تقوا و رستگاری

در آموزه های روح بخش قرآن کریم، به موضوع «تقوا» و پارسایی توجه ویژه ای شده و بارها از ارزش و اهمیت آن یاد شده است. به عنوان نمونه، در قرآن کریم معیار ارزش و بزرگ منشی انسان میزان بهره مندی او از عنصر تقوا معرفی شده و آمده است: «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدِاللّهِ اَتْقیکُمْ؛ به درستی که با کرامت ترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست». (حجرات: 13)

خداوند در آیه ای دیگر، تقوا را برترین زاد و توشه (برای سرای آخرت) می داند و می فرماید: «وَتَزَوَّدِوا فَاِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی؛] برای جهان آخرت [توشه بردارید. پس همانا که بهترین زادها، تقواست». (بقره: 197)

در بسیاری از آیه های قرآن، به انسان های پارسا و پرهیزکار مژده به روزی و رستگاری در دنیا و آخرت داده شده است. بدین منظور، خداوند متعال در آیه 189 سوره بقره و آیه 130 سوره آل عمران می فرماید: «وَاتَّقُواللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون؛ پرهیزکار باشید، باشد که رستگار شوید.» یا در آیه 100 سوره مائده، صاحبان خرد و اندیشه را این گونه خطاب قرار می دهد: «فَاتَّقُواللّهَ یا اُولِی الأْلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ پس تقوا پیشه کنید ای صاحبان خرد، باشد که رستگار شوید».

پیام متن:

عنصر تقوا، از مهم ترین عوامل سعادت و رستگاری بشر است و بدون آن، رستگاری ممکن نیست.

پرهیز از سخنان بیهوده؛ از ویژگی های رستگاران

زبان منشأ شکل گیری بسیاری از گناهان صغیره و کبیره است. از همین رو، درباره زبان گفته اند: «جِرمش اندک و جُرمش بزرگ است.» همچنین برخی از سخنان اگرچه گناه و معصیت به شمار نمی آیند، از آنجا که بیهوده اند و هیچ سود دنیوی و اخروی در پی ندارند، سبب کدورت قلب و سنگ دلی می شوند. پس مؤمنان هم برای رهایی از گزند گناهان و هم برای در امان ماندن از تیرگی قلب، از سخنان بیهوده و تباه کننده می پرهیزند و حتی در برابر سخنان پوچ و بی ارزش دیگران نیز به شایستگی برخورد می کنند. خداوند متعال در توصیف این گروه از اهل ایمان می فرماید: «وَ اِذا سَمِعُوا بِاللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ؛ و هنگامی که سخن بیهوده ای می شنوند، از آن روی برمی گردانند.» (قصص: 55) در جای دیگر می فرماید: «وَ ِاذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرّوا کِراما؛ و هنگامی که با بیهوده ای روبه رو می شوند، با بزرگواری از آن درمی گذرند.» (فرقان: 72)

پس در سوره مؤمنون، به چنین انسان هایی مژده رستگاری داده شده است:

قَدْ أَفْلَحَ الْمُوءْمِنُونَ ـ وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ. (مؤمنون: 1 و 3)

به تحقیق، مؤمنان رستگار شدند ـ آنها که در نمازشان فروتنند ـ و آنها که از (کارهای) بیهوده روی برمی گردانند.

همان گونه که گاهی یک سخن ناپخته و ناپسند، اسباب بدبختی انسان را فراهم می کند، کنترل زبان نیز می تواند بستر مناسبی را برای رسیدن به رستگاری ابدی آماده سازد.

پیام متن:

با توجه به اینکه بسیاری از گناهان و تیره روزی ها از ناحیه زبان نصیب انسان می شود، مراقبت همیشگی از زبان می تواند در رستگاری انسان تأثیر بسزایی داشته باشد.

انفاق و رستگاری

انفاق و دست گیری از محرومان و بیچارگان، یکی از برترین کارهاست که خیر و پاداش فراوان به همراه دارد. خداوند متعال در سوره مبارکه «سجده» نماز شب و انفاق در راه خدا را دو عملی می داند که پاداش آن، از تصور انسان خارج است:

تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ ـ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. (سجده: 16 و 17)

پهلوهایشان از بسترها جدا شود (و به نیایش شبانه برخیزند) و با بیم و امید، خدای خویش را می خوانند و از آنچه به آنها روزی کرده ایم، انفاق می کنند. هیچ کس نمی داند چه بسیار نعمت هایی که روشنی بخش چشم است، به عنوان پاداش کارهایشان در عالم غیب برایشان ذخیره شده است.

در آیه 38 سوره مبارکه روم، نیز به اهل انفاق این گونه وعده رستگاری داده شده است:

فِآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذینَ یُریدُونَ وَجْهَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.

پس حق خویشان خود و بیچارگان و در راه ماندگان را بپرداز که این کار برای کسانی که خشنودی خداوند را طلب می کنند، مایه خیر و برکت است و آنها، کسانی هستند که رستگار خواهند شد.

«در این آیه شریفه، دو نکته قابل تأمل وجود دارد: نکته نخست اینکه انفاقی به رستگاری انسان می انجامد که از عنصر «اخلاص» برخوردار و تنها برای کسب خشنودی پروردگار صورت گرفته باشد. نکته دیگر در عبارت «فات ذالقربی حقه» و لفظ «حقه» نهفته است و آن اینکه خویشاوندان، در اموال انسان شریکند و اگر انسان مالی به آنها می بخشد، در حقیقت، حق آنان را ادا می کند و منتی بر گردن آنها ندارد».

پیام متن:

رستگاری به آسانی به دست نمی آید. برای رستگار شدن، در کنار ده ها کار نیک باید به فکر تهی دستان نیز بود و به آنها انفاق کرد.

پرهیز از دوستی با دشمنان خدا؛ ویژگی رستگاران

یکی از آشکارترین نشانه های دوستی خدا، دوستی با دوستان او و دشمنی با دشمنان اوست. جمع میان محبت خدا و محبت دشمنان خدا در یک دل نیز ممکن نیست. خداوند متعال، مؤمنان را از دوستی با دشمنان خدا برحذر داشته و فرموده است:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ. (ممتحنه: 1)

ای مؤمنان! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی نگیرید

و حتی اهل ایمان را به مجهز شدن به ابزار جنگی برای رویارویی با دشمنان تشویق می کند:

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ. (انفال: 60)

برای مبارزه با کافران خود را فراهم کنید و تا آنجا که می توانید، ابزار جنگی و اسبان سواری را برای ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودتان آماده سازید.

خداوند در قرآن کریم، سازش ناپذیری با دشمنان خدا را از ویژگی های بارز رستگاران برشمرده و فرموده است: «لاتَجِدْ قَوما یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَن حادّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ کانُوا آباءَهُمْ اَوْ اَبْناءَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشیرَتَهُمْ... اُولئکَ حِزْبُ اللّهِ أَلا اِنَّ حِزْبَ اللّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ. (مجادله: 22)

ای پیامبر! هرگز مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، چنین نخواهی یافت که با دشمنان خدا و رسول دوستی کنند؛ اگرچه آن دشمنان، پدران و فرزندان و برادران و خویشان آنها باشند... اینان، به حقیقت، حزب خدا هستند. پس بدانید که حزب خدا، رستگاران جهانند.

«این آیه به مؤمنان هشدار می دهد که اگرچه محبت پدران و فرزندان و برادران، بسیار شایسته و نشانه زنده بودن عواطف انسانی است، هنگامی که این محبت، رو در روی محبت خدا و در تقابل با آن قرار گیرد، ارزش خود را از دست می دهد».

پیام متن:

یکی از نشانه های دوستان خدا، سازش ناپذیری آنان با دشمنان خداست و در قرآن کریم، به چنین مؤمنانی مژده رستگاری و به روزی داده شده است.

مواظبت بر نماز

نگاه اسلام به موضوع نماز، از اهتمام ویژه و جدی به فریضه نماز خبر می دهد. در بسیاری از روایت ها، ترک عمدی نماز، معادل کفر دانسته شده و این عمل مهم عبادی، در هیچ شرایطی تعطیل بردار نیست تا آنجا که حتی برای شخص در حال غرق شدن نیز احکام «نماز غریق» وضع شده است. پروردگار رحمان در قرآن کریم، مؤمنان را به مراقبت همیشگی از امر نماز سفارش می کند و می فرماید:

حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ. (بقره: 238)

بر نمازها(ی پنجگانه) مواظبت کنید، به ویژه نماز میانه و فروتنانه در برابر خدا به نماز بایستید.

باز در جای دیگر، محافظت از نماز را از نشانه های ایمان به آخرت معرفی می کند:

وَ الَّذینَ یُوءْمِنُونَ بِاْلآخِرَةِ یُوءْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ. (انعام: 92)

و کسانی که به آخرت ایمان دارند، به قرآن ایمان می آورند و از نماز خود محافظت می کنند.

خداوند چنین انسان هایی را در زمره رستگاران می داند و می فرماید:

قَدْ أَفْلَحَ الْمُوءْمِنُونَ ـ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ. (مؤمنون: 1 و 9)

همانا مؤمنان، رستگار شدند... آنها که از نماز خود محافظت می کنند.

از سوی دیگر، به کسانی که زیر بار این امانت بزرگ الهی نمی روند، وعده عذاب دردناک داده می شود:

فی جَنّاتٍ یَتَساءَلُونَ ـ عَنِ الْمُجْرِمینَ ـ ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ ـ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ. (مدثر: 40، 41، 42 و 43)

بهشتیان از مجرمان می پرسند: چه چیزی شما را به عذاب دوزخ گرفتار ساخت؟ می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.

پیام متن:

بین نماز و رسیدن به رستگاری ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.

یاد خدا و رستگاری

انسان می تواند با یاد کرد همیشگی خداوند، شیطان را از صحنه جان خود بیرون و زمینه را برای رستگاری خویش آماده کند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «ذِکرُ اللّه ِ مَطْرَدَةُ الشَّیطان؛ یاد خداوند، سبب رانده شدن شیطان است».

همچنین خداوند در قرآن کریم، یاد خدا را به عنوان یکی از ابزارهای رسیدن به رستگاری معرفی می کند و می فرماید: «وَاذْکُرُوا اللّه َ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ خدا را فراوان یاد کنید، باشد که رستگار شوید». (جمعه: 10)

پیام متن:

یاد خداوند، از آنجا که اسباب خروج هوا و هوس و وسوسه های شیطانی را از قلب و جان انسان مهیا می سازد، از عوامل مهم رستگاری انسان به شمار می رود.

تزکیه نفس و رستگاری

در دو آیه از آیات قرآن کریم، تزکیه نفس، به عنوان یکی از عوامل رسیدن به رستگاری معرفی شده است. در سوره مبارکه شمس، خداوند پس از یازده سوگندی که یاد می کند، می فرماید:

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها ـ وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها. (شمس: 9 و 10)

هر کس نفس خویش را پاکیزه ساخت، به یقین رستگار شد و هر کس نفس خود را با گناه آلوده ساخت، زیانکار شد.

همچنین در آیه های 14 و 15 سوره أعلی می خوانیم:

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی ـ وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی.

به تحقیق آن که [جانش را] پاکیزه کرد، رستگار شد و نیز کسی که اسم پروردگارش را برد، پس نماز خواند.

بی گمان، خداوند در قلبی مصور دارد که پاکیزه و از ویژگی های ناشایست به دور باشد و چه رستگاری از این بالاتر که جان انسان، پاکیزه و خدا در آن حاضر باشد.

پیام متن:

پاک سازی و تزکیه نفس از آلودگی ها و پستی ها، هدف اصلی بعثت پیامبران و از مؤثرترین عوامل سعادت مندی و رستگاری اَبَدی است.

صبر، پلی به سوی رستگاری

جایگاه صبر در آموزه های دین اسلام، ویژه و ممتاز است و آن گاه که از پیامبر بزرگوار اسلام درباره ایمان می پرسند می فرماید: «آن، صبر است».

بشارت هایی که خداوند در قرآن کریم به صابران می دهد، نویدهایی امیدآفرین و حرکت بخش است. خداوند متعال در سوره بقره، صلوات و درود و رحمت خویش را نثار صابران می کند و می فرماید: «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ؛ بر اینان درود پروردگارشان و رحمت او باد.» (بقره: 157)

نیز در سوره زمر، به آنان مژده اجر بی حساب می دهد:

إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ. (زمر: 10)

همانا پاداش شکیبایان، بی حساب و کامل به آنان داده خواهد شد.

صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه شیرین دهد پر منفعت

پس در آیه ای دیگر، خداوند به صابران مژده «همراهی خود با آنان را» داده است: «وَاصْبِرُوا إِنَّ اللّه َ مَعَ الصَّابِرِینَ؛ شکیبایی پیشه کنید که خدا با شکیبایان است.» (انفال: 46)

بنا بر مفهوم این آیه ها، فرد مؤمن در سایه صبر و استقامت همه جانبه می تواند رستگاری ابدی را برای خویش به ارمغان آورد. خداوند متعال در آیه پایانی سوره آل عمران می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللّه َ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.

ای مؤمنان! شکیبایی و پایداری ورزید و آماده جهاد [و دیگر عبادت ها [باشید و از خداوند پروا کنید، باشد که رستگار شوید.

پیام متن:

پیام متن: صابران، در دنیا مشمول عنایت های ویژه الهی و در آخرت در زمره رستگارانند.

کارهای شایسته و رستگاری

توفیق بهره مندی از بهشت و رضوان الهی، بدون انجام دادن کارهای شایسته ناممکن است. خداوند متعال در این باره می فرماید:

فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا. (کهف: 110)

پس هر که آرزومند دیدار پروردگار خویش است، باید عمل صالح انجام دهد.

در آیه 67 سوره مبارکه قصص نیز عمل صالح را به عنوان یکی از راه های رسیدن به رستگاری برمی شمارد و می فرماید:

فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَعَسَی أَن یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ.

پس کسی که توبه کند و ایمان آورد و اعمال شایسته انجام دهد، پس امید می رود که در شمار رستگاران باشد.

تعبیر «عَسی» در این آیه شریفه، ممکن است بیانگر این نکته باشد که این رستگاری، مشروط به ماندگاری و دوام این حالت ها، یعنی توبه، ایمان و عمل صالح است. برخی از مفسران نیز گفته اند: این تعبیر، هنگامی که از شخص کریمی صادر شود، به معنای قطعی بودن مطلب است و از آنجا که خداوند متعال، اکرم الأکرمین است، تعبیر «عَسی» رستگاری قطعی را برای عاملان کارهای شایسته بشارت و نوید می دهد.

پیام متن:

انجام دادن کارهای شایسته، از شرط های مهم رسیدن به توفیق دیدار خداوند و یکی از عوامل رستگاری آدمی است.

یادآوری نعمت های الهی و رستگاری

دامنه نعمت های الهی به قدری گسترده است که به تعبیر قرآن کریم، به شمارش در نمی آید:

وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّه ِ لاَ تُحْصُوهَا. (نحل: 18)

و اگر نعمت الهی را بشمارید، نمی توانید آن را [چنان که هست] شمارش کنید.

پروردگار رحیم، در آیه های فراوان از قرآن کریم، اهل ایمان را به یادآوری نعمت ها فرا می خواند. برای نمونه در آیه سوم فاطر می فرماید:

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّه ِ عَلَیْکُمْ هَلْ منْ خَالِقٍ غَیْرُ اللّه ِ، ای مردم نعمت های خداوند بر شما را یاد کنید. آیا غیر از خداوند آفریدگاری هست.

در سوره «الرّحمن» نیز بارها خطر تکذیب نعمت های الهی را گوشزد می کند و می فرماید: «فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ؛ ای گروه جن و انس! کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟»

یادآوری نعمت ها، حس شکرگزاری انسان را برمی انگیزد و توجه انسان را به خالق هستی بخش معطوف می سازد. بدین ترتیب، آثار و برکت های فراوانی به دنبال دارد.

در قرآن کریم، یکی از ثمره های یادآوری نعمت های الهی، سعادت مندی و رستگاری معرفی می شود. خداوند در آیه 69 سوره اعراف در این باره می فرماید: «فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللّه ِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ نعمت های خداوند را به یاد آورید؛ باشد که رستگار شوید.»

پیام متن:

یادآوری نعمت های خداوندی، یکی از دستورهای مهم قرآن و از عوامل رسیدن به رستگاری ابدی است.

تفسیر سوره ی ماعون

تفسیر سوره ی ماعون از کتاب تفسیر المیزان

حضرت علامه طباطبایی رحمة الله علیه

به نقل از نرم افزار قرآنی سلیم

سوره ماعون مدنی یا مکی است و هفت آیه دارد

ترجمه آیات

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

(ای رسول ما) آیا دیدی آن کس (ولید مغیره) را که روز جزا را انکار کرد؟ (1).

این همان شخص (بی رحم) است که یتیم را از در خود به قهر میراند (2).

و کسی را بر اطعام فقیر ترغیب نمی‏کند (3).

پس وای بر آن نمازگزاران (4).

که دل از یاد خدا غافل دارند (5).

همانان که (اگر طاعتی کنند) به ریا و خودنمایی کنند (6).

و دیگران را از ضروریات زندگی منع می‏کنند (7).

تفسیر آیات

این سوره تهدید کسانی است که خود را مسلمان معرفی کرده‏اند ولی متخلق به اخلاق منافقینند، از قبیل سهو از نماز، و ریا کردن در اعمال، و منع ماعون، که هیچ یک از اینها با ایمان به روز جزا سازگاری ندارد. و این سوره هم احتمال دارد مکی باشد و هم مدنی.

ارایت الذی یکذب بالدین کلمه رؤیت هم می‏تواند به معنای دیدن با چشم باشد، و هم به معنای معرفت.

و خطاب در این آیه شریفه به رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) است، بدان جهت که فردی شنونده است، نه بدان جهت که پیامبر است، در نتیجه خطاب به عموم شنوندگان دنیا خواهد بود.

و مراد از دین، جزای یوم الجزاء است، پس کسی که دین را تکذیب کند منکر معاد است.

ولی بعضی گفته‏اند: مراد از دین، همان معنای معروفش یعنی کیش و ملت است.

فذلک الذی یدع الیتیم کلمه دع به معنای رد کردن به زور و به جفا است، و حرف فاء در کلمه فذلک برای توهم معنای شرط است، و تقدیر کلام أرأیت الذی یکذب بالجزاء فعرفته بصفاته، فان لم تعرفه فذلک الذی ... است، یعنی آیا آن کس را که ...

تفسیر سوره ی نصر

تفسیر سوره ی نصر از کتاب تفسیر المیزان

حضرت علامه طباطبایی رحمة الله علیه

به نقل از نرم افزار قرآنی سلیم

سوره نصر مدنی است و سه آیه دارد

ترجمه آیات

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

منتظر باش که وقتی نصرت و فتح از ناحیه خدا برسد (1).

و ببینی که مردم گروه گروه به دین اسلام در می‏آیند (2).

پس (به شکرانه آن) پروردگارت را حمد و تسبیح گوی و از او طلب آمرزش کن که او بسیار توبه پذیر است (3).

تفسیرآیات

در این سوره خدای تعالی رسول گرامیش را وعده فتح و یاری می‏دهد، و خبر می‏دهد که به زودی آن جناب مشاهده می‏کند که مردم گروه گروه داخل اسلام می‏شوند، و دستورش می‏دهد که به شکرانه این یاری و فتح خدایی، خدا را تسبیح کند و حمد گوید و استغفار نماید.

و این سوره بنا به استظهاری که خواهیم کرد در مدینه بعد از صلح حدیبیه و قبل از فتح مکه نازل شده.

اذا جاء نصر الله و الفتح کلمه اذا ظهور در استقبال (آینده) دارد، و این ظهور اقتضا دارد که مضمون آیه شریفه خبری باشد از امری که هنوز رخ نداده و به زودی رخ می‏دهد، و چون آن امر یاری و فتح است، در نتیجه سوره مورد بحث از مژده‏هایی است که خدای تعالی به پیامبر داده، و نیز از ملاحم و خبرهای غیبی قرآن کریم است.

و منظور از نصر و فتح - آنطور که بعضی از مفسرین پنداشته‏اند - جنس نصرت و فتح نیست، تا آیه شریفه با تمامی مواقفی که خدای تعالی پیامبرش را یاری نموده و بر دشمنان پیروز کرده منطبق شود، مثلا با ایمان آوردن انصار و اهل یمن هم منطبق گردد، چون با آیه و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا نمی‏سازد، زیرا اسلام آوردن انصار و اهل یمن و سایر مسلمانان که قبل از فتح مکه مسلمان شدند فوج فوج نبوده.

و نیز منظور آیه، صلح حدیبیه که خدای تعالی آن را در آیه انا فتحنا لک فتحا مبینا فتح خوانده نمی‏تواند باشد، برای اینکه آیه بعدی با آن انطباق ندارد، و در صلح حدیبیه مردم فوج فوج داخل اسلام نشدند.

پس روشن‏ترین واقعه‏ای که می‏تواند مصداق این نصرت و فتح باشد، فتح مکه است، چون فتح مکه در حیات رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) و در بین همه فتوحات، ام الفتوحات و نصرت روشنی بود که بنیان شرک را در جزیرة العرب ریشه کن ساخت.

تفسیر سوره ی زلزال

تفسیر سوره ی زلزال از کتاب تفسیر المیزان

حضرت علامه طباطبایی رحمة الله علیه

به نقل از نرم افزار قرآنی سلیم

گلگلگلگلگل

سوره زلزال مدنی است و هشت آیه دارد

ترجمه آیات

به نام خداوند رحمان و رحیم.

وقتی که زمین آن زلزله مخصوصش را آغاز می‏کند (1).

و زمین آنچه از مردگان (و یا معادن) که در شکم دارد بیرون می‏ریزد (2).

و انسانها از در تعجب می‏پرسند: زمین را چه شده است (3).

در آن روز زمین اخبار و اسرار خود را شرح می‏دهد (4).

آری پروردگار تو به وی وحی کرده که به زبان آید و اسرار را بگوید (5).

در آن روز مردم یک جور محشور نمی‏شوند بلکه طایفه‏هایی مختلفند تا اعمال هر طایفه‏ای را به آنان نشان دهند (6).

پس هر کس به سنگینی یک ذره عمل خیری کرده باشد آن را می‏بیند (7).

و هر کس به سنگینی یک ذره عمل شری کرده باشد آن را خواهد دید (8).

تفسیر آیات

در این سوره سخن از قیامت و زنده شدن مردم برای حساب، و اشاره به بعضی از علامتهایش رفته، که یکی زلزله زمین، و یکی دیگر سخن گفتن آن از حوادثی است که در آن رخ داده. و این سوره هم می‏تواند مکی باشد و هم مدنی.

اذا زلزلت الارض زلزالها کلمه زلزال مانند کلمه زلزلة مصدر و به معنای نوسان و تکان خوردن پی در پی است، و اینکه این مصدر را به ضمیر زمین اضافه کرد، و فرمود زمین زلزله‏اش را سر می‏دهد به ما می‏فهماند که زمین زلزله‏ای خاص به خود دارد، و این می‏رساند که زلزله مذکور امری عظیم و مهم است، زلزله‏ای است که در شدت و هراسناکی به نهایت رسیده است.

و اخرجت الارض اثقالها کلمه اثقال جمع کلمه ثقل - به فتحه ثاء و فتحه قاف - است، که به معنای متاع و کالا و یا خصوص متاع مسافرین است.

ممکن هم هست جمع کلمه ثقل - به کسره ثاء و سکون قاف - باشد که به معنای حمل باشد، به هر حال چه آن باشد و چه این، مراد از اثقال زمین که در قیامت زمین آنها را بیرون می‏ریزد - به طوری که دیگران هم گفته‏اند - مردگان و یا گنجها و معادنی است که در شکم خود داشته

تفسیرسوره قریش

تفسیر سوره ی قریش از کتاب تفسیر المیزان

حضرت علامه طباطبایی رحمة الله علیه

به نقل از نرم افزار قرآنی سلیم

سوره ی قریش مکی است و چهار آیه دارد.

ترجمه آیات

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

(خدا با اصحاب فیل چنین کرد) برای آنکه قریش با هم انس و الفت گیرند (1).

الفتی که در سفرهای زمستان و تابستان ثابت و بر قرار بماند (2).

پس (به شکرانه این دوستی) باید یگانه خدای کعبه را بپرستند (3).

که به آنها هنگام گرسنگی طعام داد و از ترس و خطراتشان ایمن ساخت (4).

تفسیر آیات

این سوره بر قریش منت می‏گذارد که خدای تعالی با این دفاعی که از مکه کرد شما را در انظار، مورد احترام قرار داد تا بتوانید با امنیت کامل بدون اینکه راهزنان متعرض شما شوند کوچ تابستانی و زمستانی خود را به منظور تجارت انجام دهید، آنگاه دعوتشان می‏کند به توحید و عبادت رب بیت، و سوره در مکه نازل شده است.

و مضمون آن نوعی ارتباط با سوره فیل دارد، و لذا بعضی از اهل سنت گفته‏اند سوره فیل و ایلاف یک سوره‏اند، همچنان که نظیر این سخن را در باره دو سوره ضحی و الم نشرح گفته‏اند، چون بینشان ارتباطی وجود دارد، و این نظریه را به مشهور در بین شیعه نسبت داده‏اند، و لیکن حق مطلب آن است که دلیلی که بر آن استناد کرده‏اند، وحدت را نمی‏رساند.

برای اینکه دلیل اهل سنت روایتی است که می‏گوید: قرآنی را که ابی بن کعب نوشته بوده بین این دو سوره و آن دو سوره بسم الله نوشته نبوده.

و روایتی است از عمرو بن میمون ازدی که گفته: من نماز مغرب را دنبال عمر بن خطاب خواندم، او در رکعت اول، سوره تین را خواند، و در دوم الم تر و لایلاف قریش را، بدون اینکه بین آن دو با گفتن بسم الله فاصله بیندازد.

و بعضی از روایت اولی پاسخ داده‏اند به اینکه معارض است با روایتی که گفته: در قرآن ابی بن کعب بین آن دو بسم الله بوده، و از دومی پاسخ داده‏اند به اینکه بر فرض که روایت درست باشد احتمال دارد راوی حدیث بسم الله بین آن دو را از عمر بن خطاب نشنیده باشد، و یا عمر آن را آهسته خوانده باشد.

علاوه بر این، روایت مذکور معارض است با روایتی از رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) که فرمود: خدای تعالی قریش را بخاطر هفت خصلت بر دیگران برتری داد، از آن جمله فرمود: و درباره آنان سوره‏ای نازل شد که در آن سوره سخن از احدی به جز قریش نرفته است، و آن سوره لایلاف قریش است، (تا آخر حدیث).

از همه اینها گذشته روایاتی که دلالت بر جدایی این دو سوره دارد، و اینکه بین آن دو بسم الله قرار دارد متواتر است.

تفسیرسوره ی کافرون

تفسیر سوره ی کافرون از کتاب تفسیر المیزان

حضرت علامه طباطبایی رحمة الله علیه

به نقل از نرم افزار قرآنی سلیم

سوره ی کافرون مکی است و شش آیه دارد.

ترجمه آیات

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

بگو هان گروه کفر پیشه! (1).

من نمی‏پرستم آنچه را که شما می‏پرستید (2).

و شما هم نخواهید پرستید آنچه را که من می‏پرستم (3).

من نیز برای همیشه نخواهم پرستید آنچه را شما می‏پرستید (4).

و شما هم نخواهید پرستید آنچه را من می‏پرستم (5).

دین شما برای خودتان و دین من هم برای خودم (6).

تفسیر آیات

در این سوره رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) را دستور می‏دهد به اینکه برائت خود از کیش وثنیت آنان را علنا اظهار داشته، خبر دهد که آنها نیز پذیرای دین وی نیستند، پس نه دین او مورد استفاده ایشان قرار می‏گیرد، و نه دین آنان آن جناب را مجذوب خود می‏کند، بنابراین نه کفار می‏پرستند آنچه را که آن جناب می‏پرستد، و نه تا ابد آن جناب می‏پرستد آنچه را که ایشان می‏پرستند، پس کفار باید برای ابد از سازشکاری و مداهنه آن جناب مایوس باشند.

مفسرین در اینکه این سوره مورد بحث مکی است و یا مدنی اختلاف کرده‏اند، و از ظاهر سیاقش بر می‏آید که در مکه نازل شده باشد.

قل یا ایها الکافرون ظاهرا خطاب به یک طبقه معهود و معین از کفار است، نه تمامی کفار، به دلیل اینکه رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) را مامور کرده از دین آنان بیزاری جوید و خطابشان کند که شما هم از پذیرفتن دین من امتناع می‏ورزید.

لا اعبد ما تعبدون از این آیه تا آخر سوره آن مطلبی است که در جمله قل یا ایها الکافرون مامور به گفتن آن است، و مراد از ما تعبدون بت‏هایی است که کفار مکه می‏پرستیدند، و مفعول تعبدون ضمیری است که به مای موصول بر می‏گردد، و با اینکه می‏توانست بفرماید: ما تعبدونه اگر ضمیر را حذف کرده برای این بود که...

بروید به ادامه ی مطلب...


برای این بود که کلام دلالت بر آن می‏کرده، حذف کرد تا قافیه آخر آیات هم درست در آید، و عین این سؤال و جواب در جمله‏های اعبد و عبدتم و اعبد می‏آید چون در آنها هم باید می‏فرمود: اعبده و عبدتموه و اعبده.

و جمله لا اعبد نفی استقبالی است، برای اینکه حرف لا مخصوص نفی آینده است، همچنان که حرف ما برای نفی حال است، و معنای آیه این است که من ابدا نمی‏پرستم آنچه را که شما بت‏پرستان امروز می‏پرستید.

و لا انتم عابدون ما اعبد این جمله نیز نفی استقبالی نسبت به پرستش کفار بر معبود رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) است، و این خبری غیبی از این معنا است که کفار معهود، در آینده نیز به دین توحید در نمی‏آیند.

این دو آیه با انضمام امر قل که در آغاز سوره است، این معنا را به دست می‏دهد که گویا رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) به کفار فرموده: پروردگار من مرا دستور داده به اینکه به طور دائم او را بپرستم، و اینکه به شما خبر دهم که شما هرگز و تا ابد او را نمی‏پرستید، پس تا ابد اشتراکی بین من و شما در دین واقع نخواهد شد.

بنا بر این آیه شریفه در معنای آیه لقد حق القول علی اکثرهم فهم لا یؤمنون، و آیه شریفه زیر است که می‏فرماید: ان الذین کفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون.

در آیه مورد بحث جا داشت بفرماید: و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهید پرستید کسی را که من می‏پرستم، چون بین معبود رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) و معبود بت‏پرستان فرق بسیار است، یکی این است که معبود بت‏پرستان جماد و بی‏شعور است، و موصولی که از آن تعبیر می‏کند موصول مخصوص بی شعوران یعنی کلمه ما است، و موصول مخصوص صاحبان شعور کلمه من - کسی که است، پس چرا در آیه مورد بحث بجای این کلمه، کلمه ما را بکار برده؟ پاسخش این است که منظور صرفا مطابقت این آیه با آیه لا اعبد ما تعبدون است.

و لا انا عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما أعبد این دو آیه تکرار مضمون دو آیه قبل است که به منظور تاکید آن تکرار شده، نظیر تکراری که در آیه کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون آمده، و نیز تکراری که در آیه فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر آمده است.

بعضی از مفسرین در توجیه اینکه چرا بین دو موصول فرق نگذاشت، گفته‏اند: اصلا کلمه ما در دو جمله ما عبدتم و ما اعبد موصوله نیست، بلکه مصدریه است، و معنای آیه این است که: من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستید، و شما نحوه پرستش مرا نخواهید پرستید، و خلاصه نه من شریک شما در پرستش هستم و نه شما شریک منید، نه در عبادت مشترکیم و نه در معبود، چون معبود من خدای تعالی است، و معبود شما بت است، عبادت من عبادتی است که خدا تشریعش کرده، و عبادت شما چیزی است که خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده‏اید، و بنابر این توجیه، دو آیه مورد بحث تکرار و تاکید دو آیه قبل نیستند، ولی عیبی که در این توجیه است، این است که از نظر عبارت آیه بعید به ذهن می‏رسد، و ان شاء الله در بحث روایتی آینده وجهی لطیف برای تکرار دو آیه خواهد آمد.

لکم دینکم ولی دین این آیه به حسب معنا تاکید مطلب گذشته، یعنی مشترک نبودن پیامبر و مشرکین است، و لام در لکم و در لی لام اختصاص است، می‏فرماید: دین شما که همان پرستش بت‏ها است مخصوص خود شما است، و به من تعدی نمی‏کند، و دین من نیز مخصوص خودم است، شما را فرا نمی‏گیرد.

در اینجا ممکن است به ذهن کسی برسد که این آیه مردم را در انتخاب دین آزاد کرده، می‏فرماید هر کس دلش خواست دین شرک را انتخاب کند، و هر کس خواست دین توحید را برگزیند.

و یا به ذهن برسد که آیه شریفه می‏خواهد به رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) دستور دهد که متعرض دین مشرکین نشود.

ولیکن معنایی که ما برای آیه کردیم این توهم را دفع می‏کند، چون گفتیم آیه شریفه در مقام این است که بفرماید شما به دین من نخواهید گروید و من نیز به دین شما نخواهم گروید، و اصولا دعوت حقه‏ای که قرآن متضمن آن است، این توهم را دفع می‏کند.

بعضی از مفسرین برای دفع این توهم گفته‏اند: کلمه دین در آیه شریفه به معنای مذهب و آئین نیست، بلکه به معنای جزا است می‏فرماید: جزای شما مال شما، و جزای من از آن من است.

بعضی دیگر گفته‏اند: در این آیه مضافی حذف شده، و تقدیرش لکم جزاء دینکم ولی جزاء دینی می‏باشد، یعنی جزای دین شما مال شما، و جزای دین من مال من. ولی این دو وجه دور از فهم است.

بحث روایتی

در الدر المنثور آمده که ابن جریر، ابن ابی حاتم، و ابن انباری در کتاب المصاحف، از سعید بن میناء مولای ابی البختری روایت کرده‏اند که گفت: ولید بن مغیره و عاصی بن وائل و اسود بن مطلب و امیة بن خلف رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) را دیدند و گفتند: ای محمد بیا خدایانمان را روی هم بریزیم، ما خدای تو را بپرستیم و تو خدایان ما را در نتیجه غائله و کدورت بین ما بر طرف شود، همه در پرستش معبودها مشترک باشیم، و بالأخره یا معبود ما حق است و یا معبود تو، اگر معبود ما حق و صحیح‏تر بود سر تو بی کلاه نمانده، و از عبادت آنها حظی برده‏ای، و اگر معبود تو حق و صحیح‏تر از معبود ما باشد سر ما بی کلاه نمانده، از پرستش او بهره‏مند شده‏ایم.

در پاسخ این پیشنهاد خدای تعالی این سوره را نازل کرد که بگو: هان ای کفار ! من هرگز نمی‏پرستم آنچه را که شما می‏پرستید، تا آخر سوره.

مؤلف: مرحوم شیخ در امالی به سند خود از میناء از عده‏ای از اصحاب امامیه قریب به این معنا را روایت کرده.

و در تفسیر قمی از پدرش از ابن ابی عمیر روایت کرده که گفت: ابو شاکر از ابی جعفر احول از سوره مورد بحث سؤال کرد، که مگر یک سخنگوی حکیم اینطور حرف می‏زند که در یک سطر مطلبی را دو بار بگوید و تکرار کند؟ابی جعفر احول جوابی از این اشکال نداشت.

ناگزیر به طرف مدینه روان شد، و در مدینه از امام صادق (علیه‏السلام‏) پرسید حضرت فرمود: سبب نزول این سوره و تکرار مطلبش این بود که قریش به رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) پیشنهاد کرده بود، بیا تا بر سر پرستش خدایان مصالحه‏ای کنیم، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خدای تو را، باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خدای تو را، خدای تعالی در پاسخشان عین سخن آنان را یعنی تکرار مطلب را بکار برد، آنها گفته بودند یک سال تو خدایان ما را عبادت کن در پاسخ فرمود: لا اعبد ما تعبدون، آنها گفته بودند و یک سال ما خدای تو را، در پاسخ فرمود و لا انتم عابدون ما اعبد، آنها گفته بودند باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن در پاسخ فرمود: و لا انا عابد ما عبدتم، آنها گفته بودند و یک سال ما خدای تو را در پاسخشان فرمود: و لا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم و لی دین.

ابوجعفر احول وقتی این پاسخ را شنید نزد ابی شاکر رفت، و جواب را بدو گفت، ابوشاکر گفت: این جواب مال تو نیست این را شتر از حجاز بدینجا حمل کرده، (یعنی تو نزد جعفر بن محمد رفته‏ای و پاسخ را از او گرفته‏ای).

مؤلف: مفاد تکرار در کلام قریش این است که بیا تا به آخر عمر یک سال تو خدایان ما را و یک سال ما خدای تو را بپرستیم.

التماس دعا

تفسیر سوره  مبارکه الرحمن

سیمای سوره مبارکه الرحمن :

این سوره هفتاد و هشت آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

نام سوره بر گرفته از آیه اول است و «الرّحمن» هم چون «الله» از نام ها و صفات مخصوص خداوند می باشد.

امام کاظم(ع) فرمود: هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن، سوره الرّحمن است.

در این سوره، آیه "فبایّ آلاء ربّکما تکذّبان" سی و سه مرتبه تکرار شده که بیشترین تکرار در کل قرآن است. جالب آن که این آیه تکراری، هم انسان را مورد خطاب قرار داده و هم جنیان را، که کدام یک از نعمت های بی شمار الهی را تکذیب می کنید؟

در سوره قبل، هشدار تکرار شده بود "عذابی و نذر"، در این سوره نعمت ها تکرار می شود "فبایّ آلاء ربّکما...".

سوره قبل با قیامت شروع و با قدرت الهی تمام شد "اقتربت الساعة... ملیک مقتدر"، ولی این سوره با رحمت شروع و با اکرام الهی پایان می پذیرد "الرّحمن... ذی الجلال و الاکرام".

تفسیر:

 خداوند، رحمان است "الرّحمن". پیامبرش، مایه رحمت است "و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین". قرآنش نیز رحمت است "هدیً و رحمة للمؤمنین".

"رحمن" نام مخصوص خداوند است که 169 بار در قرآن آمده و 114 مرتبه در هر "بسم الله" تکرار شده است.

در مواردی از قرآن، کلمه "الرّحمن" به جای "الله" به کار رفته است:

"قالوا اتّخذ الله الواحد" ؛ "قالوا اتّخذ الرّحمن ولدا" .

"اتاکم عذاب الله" ؛ "یَمسّک عذاب من الرّحمن".

"قل ادعوا الله او ادعوا الرّحمن".

 حضرت علی(ع) می فرماید: "لا تجعلنّ ذرب لسانک علی من انطقک و بلاغة قولک علی من سدّدک" تندی و تیزی زبانت را برای کسی که تو را سخن گفتن تعلیم داده قرار مده و بلاغت و زیبایی کلامت را به رخ کسی که گفتار تو را قاعده مند و زیبا کرده، مکش.

 "حُسبان" بر وزن "غُفران"، مصدر به معنای "حساب" است. خورشید و ماه حساب دارند. حجم آنها، وزن و جرم آنها، حرکات گوناگون، مدار حرکت، فاصله آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به کرات دیگر، مقدار حرکت و مقدار تاثیر آنها بر روی یکدیگر، همه و همه حساب دارد و حساب آنها به قدری دقیق است که دانشمندان، زمان دقیق ماه گرفتگی، خورشید گرفتگی و تحویل سال نو را از مدت ها پیش اندازه گیری و پیش بینی می کنند.

"نجم" هر روییدنی است که ساقه ندارد و "شجر" روییدنی است که ساقه دارد. مراد از "نجم" در این آیه به قرینه "شجر"، گیاه است، نه ستاره آسمان.

منظور از سجده گیاه و درخت در این آیه، خضوع تکوینی آنها در برابر فرامین الهی است که مسیری را که خدا برای آنها تعیین کرده، بی کم و کاست می پیمایند و تسلیم قوانین آفرینش اند.

 قسط در میزان، آن است که نه زیاده خواهی شود نه خسارت و زیان.

بی توجهی به میزان و عدم رعایت انصاف و عدالت در حق مردم، انسان را به فسق و فجور می کشاند و فسق و فجور انسان را به تکذیب وا می دارد. در سوره مطففین می خوانیم: "ویل للمطفّفین" وای بر کم فروشان. سپس می فرماید: "اِنّ کتاب الفجّار..." و آنگاه "ویل یومئذ للمکذّبین" گویا لقمه حرام، مقدمه فجور و فجور مقدمه کفر و تکذیب می شود.

برای برقراری عدل و میزان، اسلام دستورات دقیق و مهمی دارد تا آنجا که در روایات امده است: اگر کفش قاضی تنگ است، نباید در آن هنگام قضاوت کند تا مبادا فشاری که به پای او وارد می شود در قضاوتش اثر بگذارد و او را به عجله و بد خلقی وادارد و از قضاوت بر حق منحرف کند!

 "أنام" به معنای آفریده ها، اعم از جن و انس و همه موجودات روی زمین است. "فاکهة" به هر نوع میوه و "ریحان" به هر گیاه خوش بو گفته می شود. "اکمال" جمع "کِمّ" به معنای پوششی است که میوه را در بر می گیرد، همان گونه که "کُمّ" به معنای آستین است که دست را می پوشند و "کُمّه" بر وزن "قُبّه" به کلاهی گفته می شود که سر را می پوشاند. شاید مراد از "اکمام" در آیه" الیافی باشد که هم چون الیاف روی نارگیل، دور درخت خرما را فرا می گیرد.

"حَبّ" به معنای دانه و "عَصف" به معنای برگ ها و اجزایی است که از گیاه جدا می شود و لذا به کاه نیز "عصف" گفته می شود.

"آلاء" جمع "اِلَی" به معنای نعمت است.

در حدیث می خوانیم: کسی که سوره مبارکه الرحمن را می خواند، هر بار که به آیه "فبایّ آلاءِ ربّکما تکذّبان" می رسد بگوید: "لا بشیءٍ من آلائک ربّ اُکذّب" یعنی ای پروردگار من! هیچ یک از نعمت های تو را تکذیب نمی کنم.

 "صلصال" به معنای گل خشکیده است، "فخّار" به معنای سفال (گل پخته شده) و "مارج" به معنای شعله است.


 
 

تفسیر آیات 1 الی ۱۶

 

۞ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ۞

الرَّحْمَنُ (١) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (٢) خَلَقَ الإنْسَانَ (٣) عَلَّمَهُ الْبَیَانَ (٤) الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ (٥) وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ (٦) وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ (٧) أَلا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ (٨) وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ (٩) وَالأرْضَ وَضَعَهَا لِلأنَامِ (١٠) فِیهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الأكْمَامِ (١١) وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّیْحَانُ (١٢) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (١٣) خَلَقَ الإنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ (١٤) وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ (١٥) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (١٦)

. In the name of Allah, Most Gracious, Most Merciful

. 1. ((Allah)) Most Gracious! 2. it is He who has taught the Qur'an. 3. He has created man: 4. He has taught Him speech (and intelligence). 5. the sun and the moon follow courses (exactly) computed; 6. and the herbs and the trees - both (alike) bow In adoration. 7. and the firmament has He raised High, and He has set up the balance (of Justice), 8. In order that ye may not transgress (due) balance. 9. so establish weight with justice and fall not short In the balance. 10. it is He who has spread out the earth for (His) creatures: 11. therein is fruit and date-palms, producing spathes (enclosing dates); 12. also corn, with (its) leaves and stalk for fodder, and sweet-smelling plants. 13. then which of the favours of your Lord will ye deny? 14. He created man from sounding clay like unto pottery, 15. and He created Jinns from Fire free of smoke: 16. then which of the favours of your Lord will ye deny?

معنی آیات :

۞ به نام خداوند بخشنده مهربان ۞

1* خداوند رحمن. 2* قرآن را آموخت. 3* او انسان را آفرید. 4* به او بیان آموخت. 5* خورشید و ماه، حساب معینی دارند. 6* و گیاه و درخت برای او سجده می کنند. 7* و آسمان را بالا برد و میزان را مقرر کرد. 8* تا در میزان تجاوز نکنید. 9* و و زن را براساس عدل بر پا دارید و در ترازو کم نگذارید. 10* و زمین را برای زمینیان قرارا داد. 11* که در آن هر گونه میوه و خرمای غلافدار. 12* و دانه پوست دار و گیاه خوش بو است. 13* پس (ای جن و انس)، کدام نعمت پروردگارتان را انکار می کنید؟ 14* انسان را از گل خشکیده ای هم چون سفال آفرید. 15* و جن را از شعله آتشی بی دود آفرید. 16* پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟

رَب المَْشرِقَینِ وَ رَب المَْغْرِبَینِ(17)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(18)مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ(19)بَیْنهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ(20)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(21)یخْرُجُ مِنهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ(22)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(23)وَ لَهُ الجَْوَارِ المُْنشئَات فى الْبَحْرِ كالاَعْلَمِ(24)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(25)كلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ(26)وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّك ذُو الجَْلَلِ وَ الاكْرَامِ(27)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(28)یَسئَلُهُ مَن فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ كلَّ یَوْمٍ هُوَ فى شأْنٍ(29)فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(30)

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 154

ترجمه آیات

و جن را از شعله اى از آتش خلق كرد (15).

پس اى جن و انس ! دیگر كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را كفران مى كنید؟ (16).

پروردگارى كه پروردگار دو مشرق و دو مغرب (تابستانى و زمستانى )(17).

پس اى جن و انس دیگر كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را كفران مى كنید؟ (18).

دو دریا (یكى شیرین در مخازن زیر زمینى و یكى شور در اقیانوس ها) را بهم متصل كرد (19).

و بین آن دو فاصله اى قرار داد تا به یكدیگر تجاوز نكنند (20).

پس اى جن و انس دیگر كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذیب مى كنید؟ (21).

و از آن دو لولو و مرجان بیرون مى آید (22).

پس دیگر كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذیب مى كنید؟ (23).

و براى او است كشتى هایى كه در دریا چون كوه پدید آمده (24).

دیگر كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذیب مى كنید؟ (25).

هر چه بر گرده زمین است نابود مى شود (26).

تنها ذات پروردگارت باقى مى ماند، چون او داراى صفات جلال و جمال است (27).

پس دیگر كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذیب مى كنید؟ (28).

همه كسانى كه در آسمان ها و زمینند از او در خواست مى كنند، و او روزه مشغول كارى نو است (29).

پس دیگر كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذیب مى كنید (30).

بیان آیات

وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ

كلمه ((مارج )) به معناى زبانه خالص و بدون دود از آتش است

و بعضى گفته اند: به معناى زبانه آمیخته با سیاهى است .

و مراد از ((جان )) نیز مانند انس نوع جن است ، و اگر جن را مخلوق از آتش دانسته به اعتبار این است كه خلقت جن منتهى به آتش است.

و بعضى گفته اند: مراد از كلمه جان پدر جن است ، (همان طور كه گفتند: مراد از انس ، پدر انسان ها، آدم (علیه السلام ) است ).

مقصود از مشرقین و مغربین و معناى آیه : ((مرج البحرین یلتقیان ...))

رَب المَْشرِقَینِ وَ رَب المَْغْرِبَینِ

منظور از ((دو مشرق ))، مشرق تابستان و مشرق زمستان است ، كه به خاطر دو جا بودن آن دو چهار فصل پدید مى آید، و ارزاق روزى خواران انتظام مى پذیرد.

بعضى هم گفته اند: مراد از دو مشرق ، مشرق خورشید و مشرق ماه است ، و مراد از دو مغرب هم دو مغرب آن دو است .

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ بَیْنهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ

كلمه ((مرج )) - با سكون راء - كه مصدر فعل ماضى ((مرج )) است به معناى مخلوط كردن و نیز به معناى رها و روانه كردن است ، هم موقعى كه مى خواهى به طرف بفهمانى كه فلانى فلان چیز را مخلوط كرد، مى گویى ((مرجه ))، و هم هنگامى كه مى خواهى بفهمانى فلان چیز را رها و یا روانه كرد، مى گویى ((مرجه ))، ولى در آیه مورد بحث معناى اول روشن تر به ذهن مى رسد و ظاهرا مراد از ((بحرین - دو دریا)) دریایى شیرین و گوارا، و دریایى شور و تلخ است ، هم چنان كه در جایى دیگر ازدو دریا یاد كرده فرموده : ((و ما یستوى البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه و هذا ملح اجاج و من كل تاكلون لحما طریا و تستخرجون حلیه تلبسونها)).

و قابل قبول ترین تفسیرى كه درباره این دو آیه كرده اند این كه : مراد از دو دریا دو دریاى معین نیست ، بلكه دو نوع دریا است ، یكى شور كه قریب سه چهارم كره زمین را در خود فرو برده ،


 

سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَیُّهَا الثَّقَلَانِ ﴿۳۱﴾

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۲﴾

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ﴿۳۳﴾

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۴﴾

یُرْسَلُ عَلَیْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ ﴿۳۵﴾

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۶﴾

فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ ﴿۳۷﴾

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۸﴾

فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ ﴿۳۹﴾

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۰﴾

یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ ﴿۴۱﴾

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۲﴾

هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ﴿۴۳﴾

یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ﴿۴۴﴾

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۵﴾

*31 *زود باشد ( از اشتغال به کارهای دنیا ) برای ( حساب و رسیدگی با عمال و کردار و جزاء و سزا ) شما فارغ شده و دست بکشیم ، ای دو گروه با قدرت و منزلت و پایه( عرب آنچه را قدرت و پایه باشد ثقل گوید ، چنانکه حضرت رسول « صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه »فرموده : اِنّی تارِکٌ فیکُمُ التَّقَلَََینَ : کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی « من دو چیز با قدرت و منزلت را در میان شما میگذارم ، آن کتاب خدا ( قرآن کریم ) و خویشاوندان من ( فاطمه و امیر المومنین و یازده فرزند آن بزرگوار ، عَلَیهِمُ السَّلامُ ) است »

*32*پس ( چون ثواب و پاداش دادن بمومنین و عذاب و شکنجه نمودن بکفّار نعمتهای بسیار را دربر دارد ، میفرمایند : ) بکدام نعمتهای پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب میکنید ؟!

*33* ای گروه جّن و پری و انس و آدمی اگر می توانید از نواحی و کناره های آسمان و زمین بیرون روید( از عذاب و شکنجه ی من برهید ) پس بیرون روید ( از آن بگریزید ، ولیکن ) نمی توانید بیرون روید ( بگریزید ) مگر با قدرت و توانائی ( در حالیکه قدرت و نیروی گریختن ندارد )

*34* پس ( چون آگاه ساختن بندگان بقدرت نداشتن بر گریختن از عذاب سبب توجّه و روی آوردن بدرگاه خدای قادر و توانای بر هرچیزی است ، و روی آوردن بدرگاه خدای تعالی یکی از نعمت های بسیار بزرگ است ، میفرمایند : ) به کدام نعمتهای پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب می کنید ؟!

*35* ( ای کناهکاران جّن و انس روز قیامت ) شعله و زبانه بی دود از آتش ( دوزخ ) و دود بی شعله و زبانه بر شما فرستاده می شود ( تا شما را به سوی دوزخ بکشد ) پس نتوانید یکدیگر را یاری کنید یاری نمود ( و عذاب را منع کرده و باز دارید )

*36* پس ( چون خبر دادن از عذاب های دوزخ سبب اجتناب و دوری گزیدن از کفر و نگرویدن به خدا و رسول می شود ، و این یکی از نعمت های بسیار بزرگ است ، میفرماید : ) بکدام نعمتهای پروردگارتان شما جّن وانس تکذیب می نمائید ؟!

*37* پس ( روز رستاخیز ) هنگامی که آسمان شکافته شود ، و ( از حرارت و گرمی دوزخ ) رنگ آن سرخ گردد مانند چرم سرخ ( ای بیننده ) چیز بزرگ ترسناکی را خواهی دید ( ناگفته نماند : جواب فَاِذا نشَقَّتِ السّماءُِ « هنگامی که آسمان شکافته شود » که رَاَیتَ اَمرً اعَظیماً هائلاً «چیز بزرگ ترسناک را خواهی دید » است حذف شده )

*38* پس به کدام نعمت های پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب می کنید ؟!

*39* پس در آن روز ( هنگام زنده شدن و برخاستن از قبرها ) هیچ آدمی و پری از گناهانش پرسیده نمی شود ( که آیا فلان گاه را بجا آورده ای ؟ زیرا خدای تعالی بآن گناه داناتر است ، و لیکن هنگام حساب و رسیدگی بکارها برای استنطاق و بسخن آوردن آنان از روی تربیخ و سرزنش از ایشان پرسیده می شود : چرا فلان گناه را بجا آوردی ؟ چنانکه «س15 ی92» میفرماید فَورَبِّک َلَنَسئَلَنَّهُم اَجمَعینَ، و از حضرت رضا عَلَیهِ السَّلام ُرسیده که در تفسیر این آیه فرموده : کسیکه حقّ و درستی «خدا و رسول امام » را اعتقاد و باور داشته باشد ، پس گناه کند و در دنیا توبه ننماید در برزخ « عالم و جهان میان مرگ و قیامت » او را عذاب نموده و بکیفرش می رسانند ، و در قیامت می آید در حالیکه گناهی برای او نیست تا از آن سوال و پرسش شود )

*40*پس بکدام نعمت های پروردگارتان شما جّن وانس تکذیب می نمائید ؟!

*41*گناهکاران به ( علامت و نشانه ای که در ) چهره ایشان ( است مانند سیاهی رو ، و کبودی چشم ) شناخته می شوند ، پس آنان را بمویهای پیشانی و به پاها میگیرند ( و بدوزخ میافکنند )

*42* پس به کدام نعمت های پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب می کنید ؟!

*43* ( پس از آن با ایشان گفته شود : ) این است آن دوزخی که گناهکاران ( در دنیا ) آن را تکذیب کرده و دروغ می دانستند

*44* میان آن دوزخ و میان آب گرمی که جوشان با صدا است گردش می کنند ( اینانرا به آتش دوزخ عذاب و شکنجه می نمایند ، و هنگام تشنگی آب گرم جوشان به ایشان می آشامانند )

*45* پس به کدام نعمتهای پروردگارتان شما جّن و انس تکذیب می نمائید ؟!

وَ لِمَنْ خَاف مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ(46)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(47)

ذَوَاتَا أَفْنَانٍ(48)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(49)

فِیهِمَا عَیْنَانِ تجْرِیَانِ(50)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(51)

فِیهِمَا مِن كلِّ فَكِهَةٍ زَوْجَانِ(52)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(53)

مُتَّكِئِینَ عَلى فُرُشِ بَطائنهَا مِنْ إِستَبرَقٍ وَ جَنى الْجَنَّتَینِ دَانٍ(54)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(55)

________________________________________

تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 160

ترجمه :

46 - و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است .

47 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

48 - آن دو باغ بهشتى داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است .

49 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

50 - در آنها دو چشمه ، دائما در جریان است .

51 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

52 - در آن دو از هر میوه اى دو نوع وجود دارد.

53 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

54 - این در حالى است كه آنها بر فرشهائى تكیه كرده اند كه آستر آنها از پارچه هاى ابریشمین است و میوه هاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس است .

55 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

تفسیر:

این دو بهشت در انتظار خائفان است

در این آیات دوزخیان را به حال خود رها كرده ، به سراغ بهشتیان مى رود، و از نعمتهاى دلپذیر و بى نظیر و شوق انگیز بهشت قسمتهائى را بر مى شمرد، تا در مقایسه با كیفرهاى شدید و دردناك دوزخیان اهمیت هر كدام روشنتر گردد.

مى فرماید: براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است (و لمن خاف مقام ربه جنتان ).

((خوف از مقام پروردگار)) یا به معنى خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او براى حساب است ، و یا به معنى خوف از مقام علمى خدا و مراقبت دائمى او نسبت به همه انسانها است

فِیهِنَّ قَصِرَت الطرْفِ لَمْ یَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانُّ(56)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(57)

كَأَنهُنَّ الْیَاقُوت وَ الْمَرْجَانُ(58)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(59)

هَلْ جَزَاءُ الاحْسنِ إِلا الاحْسنُ(60)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(61)

ترجمه :

56 - در باغهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران عشق نمى ورزند و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است .

57 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

58 - آنها همچون یاقوت و مرجانند!

59 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

60 - آیا جزاى نیكى جز نیكى خواهد بود؟

61 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

________________________________________

تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 169

تفسیر:

همسران زیباى بهشتى

در آیات گذشته پنج قسمت از مواهب و ویژگیهاى این دو باغ بهشتى عنوان شده بود، در اینجا به سراغ ششمین نعمت مى رویم ، و آن همسران پاك بهشتى است ، مى فرماید: ((در این قصرهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران خود چشم ندوخته ، و جز به آنها عشق نمى ورزند)) (فیهن قاصرات الطرف ).

((و هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است )) (لم یطمثهن انس قبلهم و لا جان ).

بنابراین آنها دوشیزه اند، و دست نخورده ، و پاك از هر نظر.

از ((ابوذر)) نقل شده است كه ((همسر بهشتى به شوهرش مى گوید: سوگند به عزت پروردگارم كه در بهشت چیزى را بهتر از تو نمى یابم ، سپاس مخصوص خداوندى است كه مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد)).

((طرف )) (بر وزن حرف ) به معنى پلك چشمها است ، و از آنجا كه به هنگام نگاه كردن پلكها به حركت در مى آید كنایه از نگاه كردن است ، بنابراین تعبیر به ((قاصرات الطرف )) اشاره به زنانى است كه نگاهى كوتاه دارند، یعنى فقط به همسرانشان عشق مى ورزند، و این یكى از بزرگترین امتیازات همسر است كه جز به همسرش نیندیشد و به غیر او علاقه نداشته باشد.

وَ مِن دُونهِمَا جَنَّتَانِ(62)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(63)

مُدْهَامَّتَانِ(64)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(65)

فِیهِمَا عَیْنَانِ نَضاخَتَانِ(66)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(67)

فِیهِمَا فَكِهَةٌ وَ نخْلٌ وَ رُمَّانٌ(68)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(69)

ترجمه :

62 - و پائین تر از آنها دو بهشت دیگر است .

63 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

64 - هر دو كاملا خرم و سرسبزند!

65 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

66 - در آنها دو چشمه در حال فوران است .

67 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

________________________________________

تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 175

68 - در آنها میوه هاى فراوان و درخت نخل و انار است .

69 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

تفسیر:

دو بهشت دیگر بااوصاف شگفت آورش

در ادامه بحث گذشته كه پیرامون دو بهشت خائفان با ویژگیهاى والا سخن مى گفت در این آیات از دو بهشت سخن مى گوید كه در مرحله پائینترى و طبعا براى افرادى است كه در سطح پائینترى از ایمان و خوف از پروردگار قرار دارند، و به تعبیر دیگر هدف بیان وجود سلسله مراتب به تناسب ایمان و عمل صالح است .

نخست مى فرماید: ((و پائینتر از آنها دو بهشت دیگر است )) (و من دونهما جنتان ).

براى این جمله دو تفسیر ذكر كرده اند نخست همان كه در بالا گفتیم تفسیر دیگر اینكه : تعبیر ((من دونهما)) یعنى غیر از آن دو بهشت ، دو بهشت دیگر براى همان مؤ منان است كه به عنوان تنوع در میان این باغهاى بهشتى در گردشند، چرا كه طبع آدمى تنوع طلب است و از آن لذت مى برد.

ولى با توجه به لحن این آیات ، و همچنین روایاتى كه در تفسیر آن وارد شده تفسیر اول مناسبتر به نظر مى رسد.

در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله ) مى خوانیم كه در تفسیر این آیه فرمود: جنتان من فضة ، آنیتهما و ما فیهما، جنتان من ذهب آنیتهما و ما فیهما: ((دو بهشت كه بناى آنها و هر چه در آنها است از نقره است ، و دو بهشت است كه بناى آنها و هر چه در آنها است از طلا است )) (تعبیر به طلا و نقره ممكن است اشاره به تفاوت ارزش ‍ مواهب آنها باشد).

فِیهِنَّ خَیرَتٌ حِسانٌ(70)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(71)

حُورٌ مَّقْصورَتٌ فى الخِْیَامِ(72)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(73)

لَمْ یَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانُّ(74)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(75)

مُتَّكِئِینَ عَلى رَفْرَفٍ خُضرٍ وَ عَبْقَرِىٍ حِسانٍ(76)

فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(77)

تَبَرَك اسمُ رَبِّك ذِى الجَْلَلِ وَ الاكْرَامِ(78)

ترجمه :

70 - و در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند نیكو خلق و زیبا.

71 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

72 - حوریانى كه در خیمه هاى بهشتى مستورند.

73 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

________________________________________

تفسیر نمونه جلد 23 صفحه 182

74 - زنانى كه هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته (و دوشیزه اند).

75 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

76 - این در حالى است كه این بهشتیان بر تختهائى تكیه زده اند كه با بهترین و زیباترین پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده .

77 - پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنید؟

78 - پربركت و زوال ناپذیر است نام پروردگار صاحب جلال و جمال تو.

تفسیر:

باز هم همسران بهشتى

در ادامه شرح نعمتهاى دو بهشتى كه در آیات سابق آمده است در این آیات نیز به قسمتهاى دیگر از این مواهب اشاره شده است .

نخست مى فرماید: ((در این دو بهشت نیز زنانى هستند نیكوخلق و زیبا)) (فیهن خیرات حسان ).

زنانى كه جمع میان ((حسن سیرت )) و ((حسن صورت )) كرده اند، چرا كه ((خیر)) غالبا در مورد صفات نیك و جمال معنوى به كار مى رود و ((حسن )) غالبا در زیبائى و جمال ظاهر.

در روایاتى كه در تفسیر این آیه وارد شده صفات نیك بسیارى براى همسران بهشتى شمرده شده كه مى تواند اشاره اى به صفات عالى زنان دنیا نیز باشد، و الگوئى براى همه زنان محسوب شود، از جمله خوش ‍ زبان بودن ، نظافت و پاكى ، آزار نرسانیدن ، نظرى به بیگانگان نداشتن و مانند آن .

گزیده ای از پیام های این آیات شریفه :

 سنت خداوند در عذاب کافران هم فکر، یکسان است.

 تهدید الهی را جدی بگیریم.

 از تاریخ عبرت بگیرید.

 هیچ عملی محو نمی شود.

 ثبت اعمال، مایه دلگرمی متقین، دلهره مجرمان و باز دارنده انسان از کفر و گناه است.

 گناهان صغیره، مقدمه گناهان کبیره اند.

 اعمال ثبت شده در کتاب، منظم است.

 محاکمه مردم در قیامت، براساس مدارک مکتوب است.

 متقین، هم از نظر مادی کامیاب خواهند شد و هم از نظر معنوی.

 خداوند، هم در قهر مقتدر است، هم در مهر.

 بهشت، سراسر صداقت است و ذره ای دغل بازی در آن راه ندارد.

 خداوند، اولین معلم قرآن است.

 شریعت، براساس رحمت است.

 شبهات را باید پاسخ داد.

 تعلیم قرآن به انسان، جلوه ای از رحمت الهی است.

 معلمی، شأن خداوند است.

 کار تعلیم و تعلم، باید براساس محبت و رحمت باشد.

 قرآن، قابل درک و شناخت برای بشر است.

 خداوند، خالق انسان است، نه طبیعت بی جان.

 خلقت انسان، جلوه ای از رحمت الهی است.

 مؤلف کتاب تشریع، همان مؤلف کتاب تکوبن است.

 قرآن، بر انسان، شرافت و تقدم دارد. (فکر و معرفت، بر جسم و طبیعت مادی مقدم است).

 قرآن، سرآمد تمام کتاب ها و انسان، سرآمد تمام مخلوقات است.

 انسان، در سایه فراگیری قرآن، به کمال خلقتش دست می یابد.

 علم، برترین کمالی است که خداوند به انسان عطا کرده است.

 زبان و لغت خاص مهم نیست، اصل قدرت بیان مهم است.

 زبان، وسلیه بیان است، اصل بیان هدیه الهی است.

 پدر و مادر، قوه سخن گفتن را که خداوند در نهاد هر نوزادی نهفته است، آشکار می کنند و به فعلیت می رسانند.

 آفرینش انسان در میان دو تعلیم الهی قرار گرفته است.

 قدرت بیان، جلوه ای از رحمت الهی است.

 کسانی که توانایی سخن گفتن به چند زبان را دارند، هنر خود را از خدا بدانند.

 علمی مورد ستایش است که بیان شود.

 زمین و آسمان، تحت یک نظام، اداره می شوند.

 گیاهان زمینی، حیات و رویش خود را مرهون خورشید و ماه آسمانی اند.

 هستی، تسلیم نظام از پیش تعیین شده الهی است.

 جایگاه آسمان و زمین تصادفی نیست. برافراشتگی آسمان و حجم و اندازه و فاصله ستارگان، حکیمانه و جلوه ای از رحمت الهی است.

 عدالت مثل نماز است و باید آن را در جامعه به پا داشت.

 میزان باید عادلانه باشد، مورد وزن هر چه می خواهد باشد.

 نظام هستی بر پایه میزان است. زندگی ما نیز باید بر مدار میزان باشد.

 عدل و میزان، هم در آسمان عامل ثبات و پایداری است، هم در زمین و هم در جامعه.

 جامعه برای رسیدن به رستگاری دو بال می خواهد: علم و عدل. (در دنیای امروز علم هست ولی عدالت نیست).

 راه رسیدن به عدالت، عمل به قرآن است.

 در کارها، نه افراط و نه تفریط.

 کم کاری در خدمات از جانب کارمندان و کارگران و مسئولان و مبلغان دینی نیز کم فروشی است.

 تمام هستی یک مدبر دارد، نه آن گونه که بعضی مشرکان برای هر یک از آسمان زمین یک مدبر خاص می پنداشتند.

 زمین برای کامیابی و بهره برداری همه موجودات زمینی و از جمله انسان است.

 قرآن، ابتدا نعمت های معنوی و سپس نعمت های مادی را شمارش می کند.

 میوه، نقش مهمی در تغذیه انسان دارد. بعد از آفرینش زمین، نام میوه آمده است.

 در میان میوه ها، ارزش خرما از بقیه جداست.

 پوسته و حتی غلاف دور نباتات، نعمت است.

 بوی خوش گیاهان، یکی از نعمت های الهی است.

 تکذیب آیات الهی، سرزنش را به دنبال دارد.

 جن نیز مثل انسان، مسئول، مکلف و بهره مند از نعمت های زمین است.

 خداوند نعمت ها را برای رشد و تربیت همه جانبه انسان و جن آفریده است.

 نگاه به گذشته، سبب شکوفایی ایمان و تواضع بشر می گردد.

 خداوند از ماده سرد بی روح و ماده گرم بی روح، موجودات زنده می سازد.

 سرچشمه به وجود آمدن انسان، ماده ای ناچیز و بی ارزش است.

 جن، موجودی واقعی است، نه خرافی، گرچه ما به آن دسترسی نداشته باشیم.

 جن و انس، هر دو موجودی زمینی اند و از عناصر مادی آفریده شده اند.

 تکذیب نعمت، سبب سرزنش است، از هر که باشد.

تفسیر سوره توبه

تفسیر سوره توبه

(إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) «خداوند آمرزنده و مهربان است»، و كسى را كه به سوى او بازگردد، از خود نمى‏راند.

با سلام

این سوره واقعاٌ زیباست و بسیار بیدارکننده . به هیچ عنوان خوندنشو از دست ندید . این یک مقدمه ایست زیبا ...

(آيه 111)- يك تجارت بى‏نظير! از آنجا كه در آيات گذشته در باره متخلفان و جهاد سخن به ميان آمد، در اين آيه و آيه بعد مقام والاى مجاهدان با ايمان، با ذكر مثال جالبى، بيان شده است.

در اين مثال خداوند خود را خريدار و مؤمنان را فروشنده معرفى كرده، و مى‏گويد: «خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خريدارى مى‏كند، و در برابر اين متاع، بهشت را به آنان مى‏دهد» و از آنجا كه در هر معامله در حقيقت «پنج ركن اساسى» وجود دارد، در اين آيه به تمام اين اركان اشاره كرده است. خودش را «خريدار» و مؤمنان را «فروشنده» و جانها و اموال را «متاع» و بهشت را «ثمن» (بها) براى اين معامله قرار داده است. منتها طرز پرداخت اين متاع را با تعبير لطيفى چنين بيان مى‏كند: «آنها در راه خدا پيكار مى‏كنند، و دشمنان حق را مى‏كشند و يا در اين راه كشته مى‏شوند» و شربت شهادت را مى‏نوشند. و به دنبال آن به «اسناد» معتبر و محكم اين معامله كه پنجمين ركن است اشاره كرده، مى‏فرمايد: «اين وعده حقى است بر عهده خداوند كه در سه كتاب آسمانى تورات، انجيل و قرآن آمده است»سپس براى تأكيد روى اين معامله بزرگ اضافه مى‏كند: «چه كسى وفادارتر به عهدش از خداست»؟ يعنى گرچه بهاى اين معامله فورا پرداخت نمى‏شود، اما خطرات نسيه را در بر ندارند! چرا كه خداوند به حكم قدرت و توانايى و بى‏نيازى، از هر كس نسبت به عهد و پيمانش وفادارتر است.

و از همه جالبتر اين كه پس از انجام مراسم اين معامله، همان گونه كه در ميان تجارت كنندگان معمول است، به طرف مقابل تبريك گفته و معامله را معامله پرسودى براى او مى‏خواهد و مى‏گويد: «بشارت باد بر شما به اين معامله‏اى كه انجام داديد» .

«و اين پيروزى و رستگارى بزرگى براى همه شماست».

(آيه 112)- همان گونه كه روش قرآن مجيد است كه در آيه‏اى سخنى را به اجمال برگزار مى‏كند و در آيه بعد به شرح و توضيح آن مى‏پردازد، در اين آيه مؤمنان را كه فروشندگان جان و مال به خدا هستند با نه صفت بارز معرفى مى‏كند.

1- «آنها توبه كارانند» (التَّائِبُونَ). و دل و جان خود را به وسيله آب توبه از آلودگى گناه شستشو مى‏دهند.

2- «آنها عبادت كارانند» (الْعابِدُونَ). و در پرتو راز و نياز با خدا و پرستش ذات پاك او خودسازى مى‏كنند».

3- «آنها (در برابر نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار) سپاس مى‏گويند» (الْحامِدُونَ).

4- «آنها از يك كانون عبادت و پرستش به كانون ديگرى رفت و آمد دارند» (السَّائِحُونَ).

و به اين ترتيب برنامه‏هاى خودسازى آنان در پرتو عبادت، در محيط محدودى خلاصه نمى‏شود، و به افق خاصى تعلق ندارد، بلكه همه جا كانون عبوديت پروردگار و خودسازى و تربيت براى آنهاست.

5- «آنها كه در برابر عظمت خدا ركوع مى‏كنند» (الرَّاكِعُونَ).

6- «آنها كه سر بر آستانش مى‏سايند و سجده مى‏آورند» (السَّاجِدُونَ).

7- «آنها كه مردم را به نيكيها دعوت مى‏كنند» (الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ).

8- «آنها كه (تنها به وظيفه دعوت به نيكى قناعت نمى‏كنند بلكه) با هر گونه فساد و منكرى مى‏جنگند» (وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ).

9- «و آنها كه (پس از اداى رسالت امر به معروف و نهى از منكر، به آخرين و مهمترين وظيفه اجتماعى خود يعنى) حفظ حدود الهى، و اجراى قوانين او، و اقامه حق و عدالت قيام مى‏كنند» (وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ).

پس از ذكر اين صفات نه گانه، خداوند بار ديگر چنين مؤمنان راستين و تربيت يافتگان مكتب ايمان و عمل را تشويق مى‏كند، و به پيامبرش مى‏گويد: «اين مؤمنان را بشارت ده» (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ).

سوره توبه - آیه های 1 تا 50

سوره توبه - آیه های 51 تا 100

سوره توبه - آیه های 101 تا 129

آموختن قرآن

قرآن (نام پارسی: نُبی[۱]) کتاب دین اسلام و بر باور مسلمانان «معجزه محمد» و یکی از موارد اشاره شده در حدیث ثقلین است. «قرآن» که از ریشهٔ «قرء» گرفته شده‌است، در واژه به معنی «جمع نمودن، فراهم آوردن، سال و همچنین خواندن» است. در سوره علق به این معنی اشاره می‌شود. در باور مسلمانان، این کتاب در یک دورهٔ ۲۳ ساله از جانب خدا و از طریق جبرئیل بر محمد، که او را آخرین پیامبر می‌خوانند، فروفرستاده شده‌ است. مجموع این فروفرستاده‌ها (وحی) به شکل کتابی گردآوری شده که قرآن نام دارد. قرآن دارای ۳۰ جزء، ۱۱۴ سوره و ۶۲۳۶(عدد کوفی)=۶۲۲۶(عدد شامی)=۶۲۱۴(عدد مدنی)=۶۲۰۴(عدد بصری) آیه است.

قرآن در سخنی کوتاه و گویا، رساترین بیان است، حتی از نظر موسیقی و وزن لفظی، در لغات و جملاتش نشانه‏های وحیانی ربانی مشهود است. وزنش نه وزن شعر است نه نثر، بلکه هر دو و برتر از هر دو است، در حدّی که در توان غیر خدا نیست، وزن و لفظ آن به گونه‏ای تناسب و انسجام با معنا دارد که گوئی معناهایش در آن تجسم یافته است[۲]

مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود می‌دانند و از آن با القابی چون «کریم» و «مجید» یاد می‌کنند. قرآن، خود را به نام‌های «لوح حفاظت‌شده» («اللَوح المحفوظ»[۳])٬ ذکر و فرقان می‌خواند..